موي بشکافی به عیب دیگران
چون به عیب خود رسی کوري از آن (مولانا)
فرافکنی یکی از پدیده هاي بسیار متداول دفاع روانی در روانشناسی میباشد. بدین معنا که شخص مشکلات روحی و نواقص رفتاري خود را نا آگاهانه به دیگران نسبت میدهد. مثلا: فردي که احساساتی و زود رنج است ، همکارانش را به پرتوقعی و زیاده طلبی متهم میکند و یا آدم حسود دیگران را متهم به حسودي میکند. همینطور افردي که پرخاشگر هستند، دایم گلایه میکنند که دیگران بی ملاحظه و خشن شده اند و یا پدر و مادري که از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند فرزندانشان را به گوشه گیري و خجول بودن متهم میکنند. آنچه در ذیل میاید نمونه هاي بارز این پدیده میباشد. پدر و مادري به خاطر مشکلات پسر 18ساله شان به مشاور مراجعه کرده اند. پدر میگوید (پسر من خیلی عصبی - 1 و پرخاشگر میباشد او خواهر 15 ساله اش را کتک میزند و دایم به او امر و نهی میکند و به مادرش توهین میکند. اطاق او از فرط در هم ریختگی جاي سوزن انداختن نیست. ظرف غذاي شب پیش هنوز روي میزش گذاشته است. همسر او میگوید: البته خیلی از حرفهاي همسر من درست است، ولی من به همسرم میگویم، ما باید کمی گذشت هم داشته باشیم، همسر من هم وقتی به خانه میاید، جوراب هایش را زیر تلویزیون پرتاب میکند، هیچوقت جا سیگاریش را خالی نمی کند. وقتی به خانه می آید، تمام وقت از کار فرما و همکارانش بد میگوید، دایم از اینکه خیابانها شلوغ است و رانندگان دیگر بی ملاحظه هستند و از او جلو میزنند و سیاستمداران که همگی دروغگو و بی کفایت هستند صحبت میکند. ناگهان همسر او با نوعی عصبانیت حرف او را قطع میکند و سعی میکند حرف او و برداشت او را از ماجرا تصحیح کند. او دایم نوع صحبت کردن و حتی کلمات همسرش را تصحیح میکند و به همسرش میگوید که چه مطلبی را بیان کند و چه مطلبی را نه. و بالاخره سر همسرش داد میزند و میگوید که ما با هم اختلاف فرهنگی داریم. من از خانواده درس خوانده و با فرهنگی می آیم ولی همسرم در ده بزرگ شده است. اصلا بزرگترین اشتباه من این بود که چرا با این زن ازدواج کرده ام. وقتی مشاور میپرسد که آیا بچه ها متوجه اختلاف هاي شما میشوند. او می گوید نه. ما دعواهایمان را جلو بچه ها نمیکنیم و اصلا مشکل پسر من ربطی به رابطه من و مادرش ندارد.گذشته از آن هر کاري من انجام میدهم که نباید پسرم هم انجام بدهد. پیداست که این پدر پرخاشگري و کنترل کردن و توهین به دیگران را که بخش ناپسندي از شخصیت خودش میباشد، در پسرش می بیند و در حقیقت به او فرا فکنی میکند. او از این شکایت دارد که پسرش به مادرش بی احترامی میکند ولی متوجه نیست که او خودش سرمشق رفتار نابهنجار پسرش در مقابل مادرش و خواهر کوچکترش میباشد. ....... زوجی که چند سالی است با فرزندانشان به اروپا مهاجرت کرده اند از دست دختر 16ساله اشان گلایه مند هستند - 2 که او علاقه اي به مدرسه و درس ندارد. معلم ها از او گله مند هستند که در سر کلاس درس همکاري نمیکنند و با همکلاسی هایش رفتاري خصومت آمیز دارد و از آنها کناره گیري میکند و در گردش هاي جمعی که از طرف مدرسه ترتیب داده میشود شرکت نمیکند. او اصلا هیچ دوستی ندارد. در گفتگو هاي بعدي این زوج ضمن صحبت هایشان از مردم بومی و رفتار بد آنها با خارجیها به شدت شکایت دارند و آنها را با لحنی بسیار تند و پرخاشگرانه به نژاد پرستی متهم میکنند. مادر این دختر میگوید، ما در خانه خیلی آزاد و بی رودربایستی این مسایل را با فرزندانمان در میان میگذاریم و آنها را با واقعیت هاي موجود در جامعه آشنا میکنیم و عقده دلمان را خالی می کنیم. البته من سعی میکنم که پدرش را از گفتن حرف هاي بد و زننده در باره مردم اینجا باز دارم . طرز فکر این زوج که در واقع فرافکنی دیدگاه آنها روي فرزندانشان میباشد، متاسفانه مبتلا به عده زیادي از پدر و مادر هاي مهاجر میباشد. وقتی پدر و مادري بخصوص آنها که فرزندانشان در اینجا به دنیا آمده اند، مردم اینجا را مقصر مشکلات و کمبود هاي خود بدانند و یا از همه بدتر آنها را به نژاد پرستی و تفرعن و بدبینی نسبت به غیر بومیان متهم کنند، خواسته ویا ناخواسته تیشه به ریشه هویت فرزندانشان میزنند و به آنها القاء میکنند که شما به اینجا تعلق ندارید. این امر در بسیاري از جوانها سبب بحران هویتی( ) از یکسو و از سوي دیگر باعث سردر گمی و ( ) میشود. چرا که واقعیت این است که فرزندان ما که در اینجا به دنیا آمده اند، آلمانی هستند با پدر و مادر ایرانی. یعنی آنها یک ریشه ایرانی و یک ریشه آلمانی دارند، طبیعی است که وقتی درخت ریشه هاي محکمی داشته باشد، بارور و سرسبز میشود. اگر ما همانگونه که به عناصر فرهنگی و قومی خودمان علاقه نشان میدهیم، به فرهنگ و ادب غنی کشور میزبان نیز احترام بگذاریم و به آن علاقه نشان بدهیم، آنوقت کمک بزرگی به حفظ سلامت روح و روان فرزندانمان و احساس متوطن بودنشان کرده ایم. 3 -خانمی از همسرش گلایه مند است که همسر من خودش را عقل کل میداند و دایم براي من تعیین تکلیف میکند و میخواهد راه و چاه را بمن نشان بدهد. این خانم ضمن صحبت هایش میگوید ، همسر من اصلا حساس نیست. او مثال میزند که ما دیروز لب رودخانه نشسته بودیم و من با او میگویم، چشم نداري؟ احساساتت کجا رفته؟ برگ درختان را نمی بینی که چقدر در پاِییز خوشرنگ شده اند؟ طبیعت را ببین که چه با شکوه شده....؟ این خانم که همسرش را به عقل کل بودن متهم میکند، در واقع خود او از شخصیتی سلطه جو بر خوردار است ولی همسرش را به بی احساسی متهم میکند. 4 -وقتی پلیس ما را به خاطر خلاف در رانندگی جریمه میکند، براي گریز از احساس شرم و گناهی که در ما ایجاد میشود،در دلمان شروع میکنیم به پلیس بد و بیراه گفتن. در این جا ما خطاي خودمان را به صورت قلدري و سخت گیري در پلیس میبینیم. 5 -برخی از اقلیت ها به اقلیت هاي کشورهاي دیگر به چشم حقارت و بی اعتمادي نگاه میکنند که این نوعی فرافکنی میباشد. بدین معنا که اگر شخص اول به خاطر خارجی بودنش احساس شرم و حقارت کند براي فرار از این احساس ناخوشایند، آن را به دیگري فرافکنی میکند. در واقع باور او بر این است که خارجی حقیر است ولی این آدم حقیر من نیستم بلکه دیگري میباشد. به هر حال فرافکنی نوعی گریز از واقعیت و یا به عبارتی گریز از خویشتن میباشد. فرا فکنی به هر دلیل و هر شکلی که باشد، یکی از دلایل مهم اختلافات اجتماعی بوده و به تنهایی و انزوا و سرانجام افسردگی منتهی میشود. توسل به راه کار فرافکنی و یا به عبارت ساده تر، گناه خود را به گردن دیگران انداختن دلایل زیادي دارد. اولا فرافکنی مثل هر پدیده دفاع روانی دیگر عمدتا ناخودآگاه و خارج از حوزه اختیار و آگاهی ما میباشد. از آنجا که مشکلات روحی در عمق فکر و روح ما جا دارند، دسترسی به آنها کاري دشواري است. لذا شناخت آنها مستلزم اراده و کوشش فراوان میباشد. دلیل دیگر فرافکنی این است که پی بردن به کمبود هاي روانی، یعنی روبرویی با سایه هاي خود همواره با درد و احساس گناه همراه است و هرچه انسان بیشتر کمال گرا ( ) باشد، بیشتر سعی در سرپوش گذاشتن روي نقاط ضعف خود دارد که این خود سد بزرگی در راه خودشناسی و رفع کمبودهاي روحی میباشد و حال آنکه قبول این واقعیت که شخصیت انسان آمیخته اي از صفات پسندیده و صفات مذموم میباشد، راه خود شناسی و به تبع آن اصلاح و دوري از صفات رذیله را بر ما هموارتر میکند. مولانا این مطلب را با بینشی عمیق بیان میکند.
دلیل دیگر فرافکنی آن است که همانطور که ذکر شد شناخت مشکلات و کمبود هاي روحی براي انسان دردناك بوده و همواره با ترس همراه است و لذا ارجاع آنها به دیگران براي او تا حدي سبب آرامش و سبکی روح میشود. براي درك بهتر فرافکنی باید توجه داشته باشیم که: فرافکنی ترجمه لغت( )میباشد و لغت پروژکتور با پروژکسیون هم ریشه هستند. میدانیم که پروژکتور دستگاهی است که وقتی ما فیلمی را در آن میگذاریم، از طریق آن میتوانیم تصاویري را که در فیلم هست مشاهده کنیم، جالب توجه است که با اینکه فیلم حاوي تصاویر در پروژکتور میباشد. ولی ما تصاویر را در جایی دیگر یعنی روي اکران و یا دیوار سفید مقابل مشاهده میکنیم. به عبارت دیگر فیلم که همان اندیشه است در سر و ذهن ما دوران دارد ولی ما آن را روي همسایه، همسر و یا فرزندانمان میبینیم. حکایت زیر گواه گویایی است بر این مدعا. روزي ملا نصر الدین در باغچه جلو خانه اش دنبال چیزي میگشت. مدتی همه جا را گشت ولی گمشده اش را پیدا نکرد. همسایه ملا که متوجه جستجوي او شده بود، از او پرسید ملا دنبال چه میگردي؟ ملا جواب داد : دنبال انگشترم. بعد از آن همسایه هم به کمک ملا نصرالدین آمد و با ملا دوباره تمامی باغچه را گشتند. ولی از انگشتري ملا خبري نبود. تا اینکه بالاخره همسایه ملا از او پرسید : ملا میدانی حدودا کجا آن را گم کرده اي؟ ملا جواب داد : بله در اطاق خواب . همسایه ملا که حیرت زده شده بود از او پرسید : اگر تو انگشترت را در اطاق خواب گم کرده اي، پس چرا در باغچه جلو حیاط به دنبال آن میگردي؟! ملا جواب داد: آخر اینجا روشنتر است .
شرحی که در زیر می آید داستان مراجعی است که سالهاي سال با بکار گرفتن فرافکنی زندگی را بر خود و اطرافیانش دشوار کرده است. خانم ش که به علت ترس و وسواس به روانپزشک مراجعه کرده است، میگوید رئیس من قدر مرا نمی داند و به من از سر حقارت نگاه میکند و همکارانم را بر من ترجیح میدهد. خانم ش از محیط کارش راضی است و با همکارانش رابطه خوبی دارد.طی 25 سالی که او در این شرکت کار میکند، چهار مرتبه اضافه حقوق و ترفیع داشته است. خانم ش از دو سال قبل دچار ترس و وسواس شده و میترسد که در نتیجه بیماریش کارش را از دست بدهد. اگر ما به پیشینه زندگی خانم ش گوش بدهیم، شناخت ما از مشکلات کاري او واقع بینانه تر و نتیجه بخش تر میشود. خانم ش در یک خانواده کارگري به دنیا آمده. پدر و مادر او براي امرار معاش خود و پنج فرزندشان مجبور بودند که از صبح تا شب کار کنند و عملا وقتی براي پرستاري و توجه به فرزندانشان نداشتند. پدر او معتاد به الکل بود و وقتی او 11 ساله بود در یک حادثه کاري جانش را از دست داد. خانم ش به خاطر فقر خانوادگی و الکلی بودن پدرش، در مدرسه و کوچه مورد تمسخر دیگران قرار میگرفت.مادر او از ترس اینکه همسر جدیدش او را به کم توجهی نسبت به خودش متهم کند، کمتر به دخترش توجه میکرد. خانم ش در سن 17 سالگی به خاطر حاملگی نا خواسته مجبور میشود که ازدواج کند. همسر او از خانواده ثروتمند و مرفه اي میباشد. مشکلات خانم ش از روز بعد از ازدواجش شروع میشود. او دایم احساس میکند که وصله ناجوري براي خانواده همسرش میباشد. او در برابر خانواده همسرش احساس حقارت میکند. خانم ش ضمن صحبت هایش دایم به خانواده همسرش حق می دهد و خودش را گناهکار میداند. او می گوید: آنها چندین هکتار زمین دارند ولی خانواده ما در یک خانه کوچک در کناره ده زندگی میکنیم. همسر من به دانشگاه رفته و فوق لیسانس دارد ولی من به زحمت توانستم مدرسه ام را تمام کنم. تا همین جاي داستان براي ما روشن میشود که در حقیقت این خانم ش است که به دلیل سرنوشت تلخ و کودکی توام با محرومیت و آزار روحی، از طرف دیگران خودش را دست کم میگیرد و تحقیر میکند نه رئیس او. ولی او این احساس خود کم بینی و عدم اعتماد به نفس را به رئیس اداره اش فرا فکنی میکند. آنچه خانم ش. را در رنج میدارد در واقع فرافکنی او از احساس حقارت خودش میباشد و با واقعیت امر کمترین ارتباطی ندارد. من آدم دوست داشتنی اي نیستم. (باوري که به دلیل فقدان پدر، بی مهري مادر و خشونت و بی رحمی جامعه در او ایجاد شده است)، جایش را با دیگران مرا دوست نمی دارند عوض میکند. زیرا این نوع فکر کردن از روبرویی با کودك درون آسانتر بوده و با درد کمتري همراه میباشد. واقعیت این است که او رابطه خوبی با همکارانش دارد و از محیط کارش راضی میباشد و سالهاست که در شرکت کار میکند و چندین بار تشویق شده و اضافه حقوق دریافت کرده است. چگونه از فرا فکنی دوري کنیم مهم ترین قدم در راه پرهیز از فرافکنی، شناخت آن می باشد. براي شناختن این پدیده مشکل آفرین، بهتر است هر وقت خواستیم از دیگران انتقاد کنیم، اندکی به خودمان رجوع کنیم، در حالات خودمان مداقه کنیم و صادقانه از خودمان بپرسیم که آیا مثلا اگر من فکر میکنم فلانی حسود است، آیا بقدر هر چقدر اندك هم حسادت در خودم میبینم، یا نه، همینطور باقی صفات بدي را که ما در دیگران، مشاهده میکنیم، آیا نشانه هاي ولو اندك آن را در خودمان هم حس میکنیم. هر که نقص خویش را دید و شناخت اندر استکمال خود ده اسبه تاخت (مولانا ) راه دیگر پرهیز از فرافکنی آن است که ما سعی کنیم در مورد دیگران قضاوت نکنیم. یعنی هر وقت خواستیم دیگران را متهم کنیم و یا معایب آنها را بر شمریم، سکوت اختیار کنیم. یعنی زبانمان را در حکم خودمان بداریم. این سکوت که مقدمه سکوت فکري یعنی سکون و آرامش درونی میباشد، مانع از پدیدار شدن بسیاري از مشکلات اجتماعی میگردد و ما با شناخت کمبودها و معایب خودمان میتوانیم هر روز کفه ي صفات خوب و حمیده مان را سنگین تر کنیم. دسترسی به این درجه از آگاهی که وقتی کسی دیگري را توصیف میکند در حقیقت بیانگر حالات درونی و روحیات خودش میباشد. موهبت بزرگی است و روحیه زیبا بینی را در ما قوت میدهد. منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن (حافظ ) چون درون خواجه شیراز همه از عشق و زیبایی آکنده است، همه عالم را زیبا میبیند. در آن صورت تصاویري که از این نوع اندیشیدن والا پدیدار میشوند همه سرشار از حسن و زیبایی میباشند. 43 زلف آشفته و خوي کرده و خندان لب و مست پیرهن چاك و غزلخوان و صراحی در دست
این امر را میتوانیم به فرافکنی مثبت هم تعبیر کنیم که در اینجا شاعر همه احساسات لطیف و درك زیبایی هاي خود را به معشوق فرافکنی میکند. در گل نرگس چشمان مست و خمار معشوقه، در گل بنفشه زلف و در محراب، کمان ابروي دلدار خود را میبیند. شمس تبریزي میفرماید: مرد نیک را از کسی شکایت نیست، نظر بر عیب نیست، هر که شکایت کرد گلویش را بفشار ( مانع از گفتار بیهوده او شو ). البته پیدا آید که عیب از اوست. در هر کسی از دیده بد مینگریست از چنبره وجود خود مینگریست این همان ضرب المثل خودمان است که هر وقت کسی از ما تعریفی میکند، در جواب او میگوییم چشمان تان زیبا میبیند.
Σχόλια