مقدمه به سبب تقسیم دوگانه جهان به آفرینش خوب و آفرینش بد در باور ایرانیان باستان، همه بیماریهای جهان از پدیدههای انگرمینو )نهاد بد( به شمار میآمد. در وندیداد، اهورامزدا اعالم میکند: انگرمینو ۳۳ هزار و ۳۳۳ بیماری را آفرید که شمار آن البته به صورتهای مختلف تخمین زده شده است. در بخشهای مختلف اوستا، شمار قابل مالحظهای از نامهای بیماریها حفظ شده است. تصور این که انسان کارزار مبارزه خوبی و بدی است در تاریخ روان درمانی اهمیت زیادی دارد. قبل از ایرانیان، بابلیها، آشوریها و مصریها هم به مبارزه با عفریت بدی معتقد بودند؛ اما تنها ایرانیان بودند که در کنار نیروهای بیرونی و طبیعی این مبارزه را به درون انسان کشیدند. نمونه این عقیده در مورد بیماری را میتوانیم در اسطوره پیدایش مشی و مشیانه بیابیم. به علت جدال اهریمن و اهورا در درون این زن و مرد نخستین و پذیرفتن اهریمن آنها پنجاه سال به ناباروری و سردمزاجی جنسی مبتال میشوند. انواع درمانگری در ایران باستان در ایران باستان پزشکان به سه دسته تقسیم میشدند : ۱.گیاه درمانگران )که بیماران را با داروها درمان میکردند( ۲.کاردپزشکان )یا همان جراحان امروزی( ۱ .مانترا پزشکان )که دردهای فیزیکی را با روشهای روانشناختی درمان میکردند( آنها میتوانند همان رواندرمانگران امروزی تلقی شوند. ظاهرا غیر از این سه گروه گروههایی به نام اشوپزشک که در نقش مروجان بهداشت امروزی و دادپزشک که وظایف پزشکی قانونی امروزی را انجام میدادند هم وجود داشتند. مانترا پزشکان آیینها پایه و اساس رواندرمانگری در ایران باستان به شمار میآمدند. به نظر میرسد که اردیبهشت امشاسپند شفادهندگی و موبدان )روحانین زرتشتی( واسطههای او بر روی زمین بودند. در بسیاری از داستانهای شاهنامه و از جمله افسانه تولد رستم، موبد به عنوان پزشک عمل میکند. در ایران باستان انسان از تن و روان تشکیل شده بود و تقویت هر دو آنها اهمیت بسیاری داشت. همچنین این باور وجود داشت که تن ضعیف ممکن است از روان ضعیف ناشی شده باشد. به همین دالیل مانتراپزشکی بهترین نوع درمان به شمار میرفته است. طبق آیین و فرهنگ ایرانی نابودکننده تمام بدیها، پلیدیها و کژاندیشیها و زشتیها همان کالم ایزدی )مانترا( است. نامهای خداوند )صد و یک نام خدا(، گاتهای مقدس، یسنا، نماز، اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک همه و همه مانترا هستند. در تاریخ رواندرمانی ایرانیان اولین کسانی بودند که با کالم به طور رسمی به رواندرمانی پرداختهاند. البته مانترا درمانگران باستان به طور خاص بعضی از بخشهای اوستا را دوبار، بعضی سه بار و بعضی را چهار بار برای بیمار میخواندند. به نظر میرسد آهنگ، آواز بلند، تکرار کلمات، تکرار بندها، و تلقینها از فرایندهایی هستند که موجب رواندرمانی با استفاده از این مانتراهای خاص میشوند. وقتی زرتشت دین خود را به گشتاسب عرضه کرد زرتشت را به زندان انداختند؛ اما بیماری اسب سیاه محبوب گشتاسب که فقط زرتشت توانایی درمان او را داشت وسیلهای شد برای ایمان آوردن او و همسرش هوتوس و پسرش اسفندیار و رسوایی موبدان.
رئیس همه اطبا را اعم از پزشکان بـدن و پزشـکان روح میخواندند و این لقب بالشک عنوان موبدان موبد بوده است. موبدان عالم به دانش تغذیه و آگاه به خواص خورشها و تأثیرات آنها بر بدن بودند؛ لذا پادشاهان به اجازت آنها دست به خوان میبردند و انتخاب خوردنی میکردند. )در نوروزنامه اشاره شد که موبد موبدان در جشن نوروز قبل از پادشاه، ازجـام او چاشنی کردی سپس جام به ملک دادی(. در اوستا بیماریها را آفریده اهریمن میدانستند. از این روی در بند۲۳ از فرگرد دومِ وندیداد داغهای اهریمنی که بر مردم نهاده شده است چنین است: پشت کوژ، عقیم، دیوانه، کج دندان، پیسی و ... . و همچنین در بند ۷ از فرگرد بیستم وندیداد نیز نام ۱۱ بیماری آمده است: مرگ، درد، تب، سردرد، تب لرزه، خوره، مارگزیدگی، بیماری همه گیر، بدچشمی، پوسیدگی و گندیدگی را اهریمن به پتیارگی خویش برای گزند رسانی به تن مردمان آفرید برخی بیماریهای ناشناخته نیز در این بند نام برده شده است. آشکار است که ایزدان و امشاسپندان که هدف اصلیشان مبارزه با اهریمن است، در دفع و درمان بیماریهای اهریمنی نیز نقش داشتند. امشاسپندان ششگانه، داروها و شیوههای درمان را به نخستین پزشکان آموختهاند؛ اما ایزد مخصوص درمانگری آریامن است. او زمانی که اهریمن بیماریها را به زمین آورد آریامن به فرمان هرمزد درمانها را به جهان آورد. در بندهش او را با لقب امشاسپند نام برده اند: آریامن امشاسپند آن مینوی است که درمان همه دردی را به آفریدگان داد که بیوجود او هیچ دردی درمان نمییافت. ائیرمان، نام یکی از خدایان ودایی نیز هست. همچنین ایرمان یکی از طبقات سه گانه اجتماعی ایران قدیم یعنی پیشوایان بوده و در کنار برزیگران و رزمجویان قرار داشته است. این امر نشان دهنده اهمیت طبقه درمانگران است که البته با جادوگری و آیینهای سری دیگر آمیخته بود که آنان پاسدار آن بودند. نیایشهای آریامن نیز فراوان است و نماز او در یسنای ۵۱ ،بهترین نمازی است که اهریمن و جادوان و پریها را براندازد. و یکی از نیایشهای او امروزه بر سر سفره عقد پارسیان )هند( خوانده میشود. درمانگری در اساطیر ایرانی: از آنجا که هوم مایه زندگی و تندرستی دانسته شده است نخستین نیایشگران آن باید نخستین درمانگران باشند. پدر جم اوستا ویوَنگهَنت نگهانت نخستین کسی است که افشره گیاه هوم را میگیرد. برابر با این شخصیت در اوستا، ویوسونت در وداها، نیای بزرگ و نخستین نژاد مردم است و جالب این که پیوند ویژهای میان سومه )هوم( و ویوسونت است و باهم نیز دوستی صمیمانهای دارند و با هم زندگی میکنند و نیایشهای ویوسونت باعث جاری شدن سومه میگردد. اما به روایت اوستا نخستین پزشک، که دستورات پزشکی را از شهریور میگیرد و گیاهان دارویی را میشناسد، ثریتَ است. نام او تنها دو بار در اوستا ذکر شده است. در یَسنَ هات۳ ،بند۱۱ وی تواناترین مرد از دودمان سام، کسی است که به ویژگیهای درمانی گیاه هوم پی برد و سومین کسی است که آن را بیفشرد و افشره آن گیاه را برای دارو و درمان به دست آورد. در متنهای فارسی و عربی این نام به ریخت "اَثرَط" در آمده است. ثریتَ همان است که بعدها به فریدون در حماسه های ایرانی تبدیل شده است. به نوشته استاد بهار نام او در سانسکریت، تریته آپتیه است که لقب ودایی او آپتیه هئومه را برای جهان مادی فراهم ساخته است. تریه آپتیه حتی در دوران هندوایرانی نیز با مسئله سومه و افشردن آن مربوط بوده است. جنبه دیگر تریته، یعنی پهلوانی او و کشتن اژدهای خشکیآور چون ورتره و ویشوه نسبت داده شده است. بر پایهی نوشتهی "حمزه ی اصفهانی" فریدون بانی دانش پزشکی و داروسازی است که بر تعویذهایی که برای دفع موجودات شریر و درمان بیماریها بکار میرود، نام او را مینگارند. در خود اوستا برای از میان بردن بیماریهای گری، تب، آبگونههای چرکینِ گوناگون، ناتوانی و آسیبهای دیگری که از مار پدید آمده است، فرَوَهر فریدون ستوده می شود به نظر میرسد که ریشه بیماریها را از زهر مار میدانستند که نخستین درمانگر ضد مار نیز هست. در اساطیر یونان نیز، آسکلپیوس، خدای پزشکی، مارهای پیچیده به دور یک چوب را مانند نشانهای ویژه در دست دارد.
تقسیمبندی جسم و روح و روان در ایران باستان برابر یسنه ۵۵ بند ۱ انسان از ۳ بخش تشکیل شده است. سه بخش آن مادی و سه بخش آن اثیری و سه بخش دیگر آن روحانی است.: ۱ -بئودنگ که وظیفه آن رسانیدن پیام حواس از راه سلسله اعصاب به روح است. ۲ -اوروان که روان و نفس است. ۱ -فرهوشی یا پرتو خدایی که گوهر معنوی کیهان است. در یسنه ۱۱ بند ۱ از دو اصل معنوی دیگر نیز صحبت شده است. )اهو( یا شعور ناخودآگاه، احساس قلبی یا وجدان )ونیا( یا احساس و ادراک عوامل معنوی. روان درمانی در اوستا در قسمتهای مختلف اوستا بارها به بیماران روانی، نحوه برخورد و درمان آنها اشاره شده است که از جمله میتوان به دو مورد اشاره نمود: در یسنها: در این قسمت اوستا دعاهایی وجود دارد که خواندن دوبار، سه بار و چهار بار از آنها سفارش شده است. این دعاها برای بیرون راندن دیوها و تلقین به کار برده میشدند. این دعاها در قسمت وندیداد ذکر خواهد شد. در یشتها: در هرمزد یشت بند ۱-۱ آمده است: "پرسید زرتشت از اهورمزدا، کدام سخن از پاک مانتره بزرگوارتر است که سراینده را زور و نیرو افزاید؟ که در دل و نفس وی آشکار شود؟ کدام نیرومندترین، پاکی افزایندهترین تندرستی بخشترین، چارهبخشترین انگره مینو و درجزداترین است. کسی که نام مرا زمزمه کند، سخن مانتره را زمزمه کند مانند جشون پشت، زره پیشسینه، به ضد انگره مینوی نابکار به کار رود نه درد به وی رسد نه آسیب، قدرت این سخن چنان است که گویی هزار مرد یک مرد را نگهبانی کنند". بنابر گواهی بندهای فوق، هنگامی که یونانیان از آپولون خدای دارو و درمان، بابلیها و آشوریان از بتها و و الههها درمان میجستند و برخی مانند کلدانیان با اوهام و خرافات دست به دامن جادوگران شدند. ایرانیان اهورامزدا را بئشه زه یعنی آسیب زدا و بئشه زیوتمه یعنی درمانبخشترین و پشتونا یعنی نگهدارتن میخواندند و در هنگام بیماری در اثر باور از وی درمان میخواستند و باور داشتند زمزمه سخن مانتره از همه برتر است. مانتره مانتره یکی از واژههای بنیادین گاتاهاست. این کلمه از ریشه "من" به معنای اندیشیدن و در کل به معنای )وسیله اندیشه کردن( و یا )موجب اندیشهبرانگیزی( آمده است. اما روانترین ترجمه فعلی )کالم اندیشه برانگیز( است. زرتشت در گاتاها، سرودهای خود )گاهان( را مانتره مینامد. همچنین در اوستا "ا َشِم وُهو" و "یَـتا ا َهو = ا َهونـَوَر" به نام مانتره شناخته میشوند و سراینده مانتره نیز "مانترن" نامیده میشود. ویژگیهای مانترا درمانبخشی: در گاهان در هات ۱۱ بند ۱۱ ،از درمانبخشی و به عبارتی همان جنبه روانشناسی مانتره اشاره شده است. الهامگونهبودن: زرتشت فردی است که با الهام از جهان ِ اطراف خویش )چه درون و چه محیط ( به تعالی رسید، وی مانتره را هم نوعی الهام )چه درونی و چه از محیط( میداند. موسیقیایی بودن: یکی از شروط مانتره بودن ِ یک سخن ، موسیقایی بودن آن است. توانایی الهی مانتره: در گاهان برای تاثیر کالم مانتره بر اقشار مردم و سعادت ِ آنها بسیار گفته شده است. از آنچه که در متون اصلی یعنی گاتاها و قسمتهای اصلی اوستا بر میآید، مانتره جزئی از نوای خداوندی است که مانند "فرَوَهَر" در وجود هر آدمی قرار داده شده است و در اصل توانایی اندیشه برانگیزی دارد. از آنجا که خداوند "مبدأ خرد" است، پس مانتره هم توانایی اندیشمندی و اندیشه برانگیزی است که یک انسان از آن بهرهمند میشود. مانتره کالمی است از همین نوع که از مانتره ِ وجودی انسان به صدا در میآید و به مانتره وجودی انسان دیگری میرسد و آن را بر میانگیزد.
بیست و نهمین روز ماه، مانترهسپند دو بخش دارد؛ نخست مانتره یا منتره به معنای سخن اندیشه برانگیز و دوم سپند یعنی مقدس. در اوستا "مانترَسپِنتَ"، فارسی میانه "اَمَهرَسپنت" و فارسی امروز "ماراسپند" و "مانترسپند" آمده است. وی ایزد و نگاهبان آب است. ایزد ماراسپند نگهبان گاه و روز و خرد و گوشها و چشمهاست. مانترهسپند به چم گفتار نیک، پاک و سپندینه و سخن فزونی بخش است. وندیداد در فصل ۱۱ وندیداد پیرامون مانتره و کالم مانتره بسیار صحبت شده است. در بند اول تا پنجم این فصل آمده است: زردشت از اهورامزدا میپرسد که چگونه میتواند با دروج ناسو که از جسم مرده به زنده منتقل میشود مبارزه کند؟ اهورامزدا در پاسخ میگوید: آواز گاتها را با صدای بلند دوبار، سهبار، چهاربار بخواند. در ادامه از گاتها میپرسد که کدامند؟ اهورامزدا در بند ۱ تمامی دعاهایی را که باید دوبار خوانده شود را برمیشمارد. در بند ۵ در ادامه خواندن دعاهای اشاره شده، به ذکر دعاهایی میپردازد که: من اهریمن را از این خانه، از این برزن، از این بخش و از این کشور بیرون میاندازم و حتی از تن مردی یا زنی که به جسد مرده آلوده شده بیرون میاندازم و از تن رئیس برزن، رئیس بخش، رئیس کشور و از تن همه مردم نیک بیرون میاندازم. در بندهای ۷ به بعد از این فصل، اهورامزدا به ذکر دعاهایی که دوبار خوانده میشوند و به آنها کالم بیشمروت و دعاهایی که سهبار خوانده میشوند، کالم تریشمروت و در نهایت کالم کاتریشمروت دعایی که باید چهاربار خواند اشاره میکند مردمان باستان نیروهای نهفته در واژهها را درک کرده بودند و گمان میکردند از طریق به کارگیری این لغات و آواها میتوانند خدایان و نیروهای طبیعت را برای همراهی و کمک به سوی خود بکشانند. با تمرکز به طبیعت و گوش سپاردن به صدای باد و رعد و خروش آبها و تقلید از آنها در پی کسب توانایی و قدرت بیشتر بودند تا از طریق آن بر دردها و آسیبها رهایی یابند. بنابراین مانتره ترفندی کارساز و نیرومند بود. در میان زرتشتیان هنوز روش درمان با مانتره رواج دارد. اینگونه درمان که میتوان آن را درمان مذهبی نیز خواند بدین گونه اجرا میشود: )بیمار را شست و شو داده و صمغها و گیاهان مخصوصی مانند صندل و کندر و عود را در مجمری روی آتش میریزند و سراینده مانتره با گفتار زیر و بم با یک آهنگ ویژه موسیقیایی این تلقین و نیایش را برای بیمار میسراید. بیماران در پایان این مراسم یک نوع حالت شعف و امیدواری در خود حس میکنند. نتیجه با توجه به تعریف سالمتی، متوجه میشویم که سالمتی یک مسئله چند بعدی است حتی امروزه عالوه بر بعد جسمی، روانی و اجتماعی، جنبه معنوی را هم در نظر میگیرند و باید توجه داشت که ابعاد مختلف سالمتی و یا بیماری بر یکدیگر اثر کرده و تحت تاثیر یکدیگر قرار دارند. چنانچه مشکالت جسمی بر روان فرد مشکالت روانی بر جسم او و نیز هر دوی آنها بر جامعه و اختالالت موجود در جامعه بر هر دو بعد دیگر سالمتی اثر میگذارند؛ لذا اقدامات انجام شده برای ارتقای سالمتی باید به تمام جوانب سالمتی فردی )جسمی و روانی و معنوی( و سالمت کلی جامعه توجه داشته باشد. بدیهی است سنجش سالمت روانی نسبت به سالمت جسمی مشکلتر خواهد بود در اینجا تنها نداشتن بیماری روانی مد نظر نیست بلکه قدرت تطابق با شرایط محیطی، داشتن عکس العمل مناسب در برابر مشکالت و حوادث زندگی جنبه مهمی از سالمت روانی را تشکیل میدهد. نکته دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کرد اینکه بسیاری از بیماریهای روانی نظیر اضطراب، افسردگی و غیره بر روی سالمت جسمی تاثیرگذار است و ارتباط متقابلی بین بیماریهای روانی و جسمی وجود دارد. یکی از زمینههای عمده بیماریها و مشکالت روانی و عوارض جسمی و اجتماعی آن احساس پوچی، بیهودگی و تزلزل روحی است که ناشی از فقدان بعد معنوی در افراد است . ایمان، هدفدار بودن زندگی، پایبندی اخالقی، تعاون، داشتن حسن ظن و توجه بیشتر به مسائل معنوی زندگی باعث کاهش اضطراب، تزلزل روحی و عوارض ناشی از آن میشود. بنابراین در طول تاریخ موبدان یا کاهنان و هر مقام مذهبی دیگری را میتوان نوعی روان درمانگر دانست. کسانی که درصدد ایجاد تعادل بین دنیای معنوی و جسمانی مردم، ایجاد امنیت روانی، باال بردن سطح امیدواری مردم، کمک به رشد و تربیت نفس و هدایت آن به سوی خوبیها بودند. رواندرمانگرانی که تنها ابزارشان کلمات و مانتره بود. با پیشرفت علم و شناخت هرچه بیشتر انسان نسبت به دنیای اطراف خود باورهای کهن مذهبی، آیینها و حتی فلسفه ادعیه و اذکار و مانتراها دچار تحول بزرگی شد. مردمانی که سالها با نیروی ایمان خود کلماتی را در قالب ادعیه و نام خداوند تکرار میکردند اکنون میتوانند هم از نظر علم روانشناسی تاثیرات بسیار و عمیق آن را در روح و روان خود دریابند و هم از طریق علم فیزیک میتوانند ارتعاشات کلمات و فرکانس هر واژه را شناسایی کنند. همچنین جایگاه واالی آموزههای دینی بیش از پیش روشن میشود. آموزههایی که روان و جسم را محافظت میکند. کلماتی که بر زبان مردمان باستان جاری میشد منجر به پاکسازی پندار آنها میگشت و از پندار نیکو گفتار و کردار پسندیده به وجود خواهد آمد و شاید بهترین سخن برای بیان سالمت روان و جسم - گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک - است.
فهرست منابع:
احمدزاده، علی؛ پیشینه دانشگاه جندیشاپور، مجله علمی پزشکی، دوره ۷ ،شماره۱ ،بهار ۱۷۷۱ دادابخشی، سهراب؛ پزشکی در ایران باستان، فروهر، تهران: ۱۱۷۱ دارمستتر، جیمز؛ مجموعه قوانین زردشت )وندیداد اوستا(، ترجمه موسی جوان، تهران: دنیای کتاب، ۱۱۷۱ دوستخواه، جلیل؛ اوستا، تهران: انتشارات مروارید، ۱۱۷۱ دینکرد سوم، ترجمه فریدون فضیلت، ج ۲ ،تهران: بیجا، ۱۱۷۱ صبوری هلستانی، نرگسبانو؛ پزشکی به روایت کتاب سوم دینکرد، تهران: مرکز دایرئالمعارف بزرگ اسالمی، ۱۱۳۱ فدایی، فرید؛ فرهادی، یداله؛ درمانهای روانی در ایران باستان، اولین همایش بین المللی نقش دین در بهداشت روان، فروردین، بیجا، ۱۱۷۱ الگود، سریل؛ تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خالفت شرقی، ترجمه باهر فرقانی، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۱۷۱ .۱۱۷۱ نجمآبادی، محمود؛ تاریخ طب ایران، ج ۱ ،تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه، ۱۱۷۱ هی، لوئیز؛ شفای زندگی، ترجمه گیتی خوشدل، تهران: نشر پیکان، ۱۱۷۱
Comentarios