بيشك همهي ما نگران آينده هستيم. پرسشهائي چون كرونا كي تمام ميشود؟ چه بر سر من، عزيزانم، دوستانم، بستگان سالمند و مريض من ميآيد؟ براي كار من چه اتفاقي ميافتد؟ فكر ما را سخت مشغول كرده است. فكر چارهساز انسان بر اين مشكالت غلبه ميكند و اين روزهاي سخت ميگذرد. ما ميتوانيم و بايد با تالش آگاهانه در اين مبارزه شركت كنيم و بر زندگي خود و ديگران در دوران شيوع كرونا و دنياي پساكرونا تاثير مثبت بگذاريم. پيشبيني دنياي پس از كرونا ساده نيست. بسته به اينكه دولتها و ملتها چه واكنشي نشان دهند و بسته به اينكه مردم چقدر براي ساختن يك دنياي بهترفكر كنند، متشكل شوند و همگام عمل كنند، آينده گوناگوني متصور است. با هم نگاهي كنيم: از كرونا چه آموختيم، چه دنيائي در انتظار ماست و چه بايد بكنيم؟ آنچه روان اد ويروس كرونا روشن كرد كه سالمت عمومي بزرگترين سرمايه فردي، خانوادگي و جهاني است. با درهمتنيدگي توليد در جهان معاصر و تسهيل در رفت و آمد ملي و بينالمللي، بهداشت و درمان ديگر يك مسئله محلي و يا ملي نيست، بلكه همچون مشكل محيط زيست، مسئلهاي جهاني است انسان آسيبپذيرِ معاصر، براي حفظ سالمت خود بايد سالمت عموم را هم در سطح ملي و هم در سطح بينالمللي تامين و تضمين كند. آن بخش اقتصاد و توليد و خدمات كه به سالمت، بهداشت، مسكن و تحصيل عموم مربوط مي شود بايد ملي و همگاني و دور از رقابت بازار باشد. اين ويروس روشنگري ژرفي داشت و تكانههاي فكري شديدي را سبب شد. بيش از تالش هزاران انديشمند، مبلغ و مروج، نابرابريهاي موجود در ميان كشورها و طبقات مختلف مردم را نشان داد و آشكار كرد كه نظام اقتصادي نئوليبرال، نه تنها ناعادالنه و چپاولگرانه است، بلكه در تركيب با گلوباليسم، سخت شكننده و آسيبپذير است. بشر بر اين ويروس غلبه ميكند. آن روز، نه تنها به وسايل علمي مبارزه با امراض مسري مسلحتر است، بلكه شناخت اقتصادي، اجتماعي و سياسي حاصل از آن پشتوانه بزرگي براي مردم در ساختن دنيائي بهتر، كشورهاي مستقلتر و مردمي مرفهتر و با كرامت انسانيتر است. بيشك اين پرسش پاسخ ميطلبد كه با اينهمه كاراتر شدن وسايل توليد و باالرفتن ميزان بهرهوري از منابع طبيعي چرا اينهمه فقر و شكاف طبقاتي وجود دارد؟ چرا امكان سرمايهگذاري بر بهداشت و درمان عمومي، حتي در كشورهاي پيشرفته و مرفه اينقدر نازل است؟ چرا عدهاي ميلياردها سرمايه دارند و عدهاي اگر يك روز براي كار به خيابان نيايند گرسنه ميمانند؟ در سيستم اقتصادي، اجتماعي و سياسي موجود، تعطيلشدنهاي مراكز توليدي، خدماتي و اقتصادي بيشترين ضربه را به ضعيفترين و سختكوشترين اعضاي جامعه زده است. يك بار ديگر ثابت شد آنهائي كه كليديترين نقش را در توليد خدمات و كاالهاي مورد نياز ما دارند، كمترين بهره را از نعمات موجود جامعه ميبرند. كرونا نشان داد حتي پيشرفتهترين و عادالنهترين و فراگيرترين نظام درماني و داروئي جوابگوي مرضهاي دنياگير نيست. از اينرو، مسائلي بسيار سخت و تصميمگيريهاي دشوار در برابر ما قرار گرفت. مسئوليت تك تك ما را در حفظ سالمتي و جان خود و ديگران بسيار سنگين كرده است. الويت اختصاص دادن امكانات و داروهاي بيمارستان بين سالمندان و جوانان يا كادر درماني و مريض چگونه بايد باشد؟ بين خوابيدن چرخ اقتصاد و قحطي و در خطر افتادن جان انسانها كدام را بايد انتخاب كنيم؟ جامعه تا چه حد امكان خواباندن چرخ اقتصاد را دارد؟ جواب سرراست و بدون مشكل اخالقي وجود ندارد. اين فقط مشكل سرمايهداران و دولتها نيست، همه مردم بايد بحث كنند و نظر دهند و به يك اتفاق نظر و وحدت ملي برسند.
كار كردن از خانه )دوركاري( شق مفيد و عملي كه در آينده ميتواند بيشتر با كار در ادارات تلفيق، تكميل و يا جايگزين شود. با اين روش كار ميتوان در عرصههاي مختلف صرفه جوئي كرد، از آن ميان ترافيك، وقت، سوخت، مكان ادارات و وقت رفت و برگشت. كرونا نشان داد، سپردن همه چيز را به بازار و تسليم بهرهكشي نئوليبراليسم و گلوباليسم شدن و صنايع و كشاورزي و دامداري ملي را نابود ميكند و وابستگي مرگباري بوجود ميآورد. آنچه روش شد ملتها بهم احتياج دارند و همكاري بينالمللي به نفع همه است. ولي وابستگي و عدم بكارگيري توان خود و عدم استفاده بهينه از منابع خود ويرانساز است. نبايد كشور را به دست بازار سپرد كه براي فروش بيشتر و سود بيشتر همه چيز را نابود كند. بر توليد داخلي و كارآفريني داخلي، حتي با مشكالت و سوددهي كمتر بايد سرمايه گذاري كرد. آنچه در انتظار ماست بيشك ذخيرههاي غذائي و مصرفي نامحدود نيست. پس از مدتي اختالل در توليد و كمبود آنها آشكار ميشود. شهرها و كشورهائي كه بيشتر وابسته هستند زودتر و ديگران ديرتر. بحران كرونا فرصت طالئي براي دشمنان دموكراسي فراهم آورد. آنها به بهانه هماهنگ كردن مبارزه عليه دموكراسي ميخواهند حكومتها خودكامه را نهادينه كنند. درونماي آينده و زمان پايان ويروس روشن نيست. از اينرو بايد آماده روزهاي سختتر باشيم. آنچه مسلم است، روز به روز مشكل بزرگتر ميشود. تنها با تالش مشترك، پشتيباني همگاني و انديشيدن همه ما در چارهجوئي مشكل آسانتر ميشود. برخورد با مرض جهانگير كرونا آزمايش بزرگ وظايف شهروندي، نوعدوستي و انسانگرائي، خرافهستيزي و علمگرائي و سازماندهي و مديريت ماست. اگر از اين امتحان سربلند بيرون نيائيم، زيانهاي جبران ناپذير خواهيم كرد. از تجربه بحرانهاي جهاني پيشين ميتوان انتظار تغييرات بنيادي داشت. از آنجائي كه جنبشي متشكل و با برنامه در ميدان نيست، آينده نامعلوم است. اين ابهام را تسلط پوپوليسم كه صورت مسئله را درست طرح ميكند ولي راه حل ويرانگر ميدهد، جنگطلبان كه ميخواهند بيبرنامگي و بيكفايتي خود را به دشمنان نسبت دهند و با برافروختن شعله جنگ مردم را سركوب كنند، يا خرافهگرايان كه رنج بزرگ مردم را ميخواهند با وعده خوشبختي بعد از مرگ كاهش دهند، باز هم نامعلوم تر مي شود. آينده در سطح جهاني از مليگرائي افراطي تا همكاري بينالمللي، ودر سطح ملي از هرج و مرج تا تسلط بيشتر سرمايهداري و نئوليبرليسم و گلوباليسم، تا سوسيالدموكراسي و همكاري جبهههاي وسيع ملي قابل تصور است. متشكل بودن مردم و سازمانهاي سياسي و مدني آنها تنها تضمين بدتر نشدن اوضاع است. اگر جهانگيري ويروس ادامه دار شود و زنجيره توليد و توزيع غذا و مايحتاج اوليه مختل ميشود، عدهاي دست به احتكار مي زنند و اكثريت مردم به اوليهترين مايحتاج زندگي دسترسي نخواهند داشت. آيا دولتها، تشكلهاي مدني، همكاري دولت يا تشكلهاي مدني و يا ارگاني ويژه بايد براي توزيع ذخائر موجود وارد ميدان شود؟ )تشكلهاي مدني در كمك به مردم در واگيري آبوال در غرب افريقا تجربه بسيار مثبتي نشان داده است.( آنچه روياست اينكه فكر كنيم سرمايهداران و دولتهاي حامي آنها از كرونا درس ميگيرند، يك خيال واهي است. اينكه نظريهپردازان سرمايهداري، نئوليبراليسم و گلوباليسم، در تبليغاتشان وانمود ميكنند انسانگرا شدهاند و درس گرفتهاند، خاك پاشيدن در چشم توليدكنندگان واقعي خدمات و نعمات مادي جوامع ماست. كرونا مشكلي نيست كه دولت به تنهائي و يا بخشي از مردم و يا مردم به تنهائي قادر به غلبه بر آن و كاستن پيامدهاي آن باشند. اين مشكل همكاري همه مردم و همكاري دولتها و مردم را ميطلبد. غلبه براين مشكل در سطح ملي عملي نيست.
كرونا يك مرض جهانگير است مثل همه مرضهاي جهانگير ديگر چون طاعون و يا آنفوالنزاي اسپانيايي ۶۱۶۹ يك روزي فروكش ميكند عدهاي دموكراتيزه شدن و جهاني شدن علم و سستتر شدن كپيرايت و تعامل بيشتر كشورهاي پيشرفته را با كشورهاي در حال توسعه پيشبيني ميكنند. اين هم خوشخيالي است. اذعان به يك پديده منفي از سوي نئوليبرالها به معني فاصلهگرفتن و يا مرزبندي با آن نيست، بلكه بايد ديد آنها دوباره اين كمبود را چگونه كاال ميكنند و بر شكاف طبقاني و شكاف بين كشورهاي صنعتي و توسعه نيافته ميافزايند. اگر هشيار نباشيم، اگر خوب نينديشيده باشيم، اگر متحد و متشكل نباشيم فاجعهي كرونا را با فاجعه قاپيدن فرصتهاي بعد از بحران براي پر كردن بيشتر جيب خود و شديدتر كردن كنترل دولتها برمردم و مطالبات آنها تبديل مي كنند. تجربه واگيرهاي كالن چون انفوالنزاي ۶۱۶۹ – ۶۱۶۱ ،ايدز، ابوال نشان داده است سرمايهداري درس نمي گيرد و قدرت هاي بزرگ در رقابت و غارت خود ترديدي نمي كنند. آنچه بايد انجام دعيم سرمايهداري، نئوليبراليسم و گلوباليسم سنگرهاي بنيادي كنترل سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مديريت جامعه و صنايع تبليغاتي، خبررساني و سرگرمي را در دست دارند. از شكلگيري تشكل سياسي و مدني طرفداران تهيدستان و توليدكنندگان خدمات و نعمات جامعه جلوگيري ميكنند، رهبران آنها ميخرند، با عامالن خود در آن نفوذ ميكنند و يا تشكلهاي زرد تشكيل ميدهند. با پوپوليسم، شبهعلم و خرافات پايههاي تسلط خود را تقويت ميكنند. روابط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي جهاني شده است. دود گازها كربن توليد شده در چين و امريكا و آلمان به چشم همه مردم دنيا ميرود، اشعهي مرگزاي انفجار نيروگاه هستهاي چرنوبيل در روسيه، سراسر كشورهاي اسكانديناوي را آلوده ميكند، آبوال در افريقاي غربي و كرونا در چين و حتي ويروسي كامپيوتري در شبكه اينترنت يك كشور، به همه جهان سرايت ميكند. اگر دولتمردان قابليت درسگيري داشته باشند به همكاري بينالمللي روي ميآورند زيرا هيچ خطر و آسيبي با ارتباطات مدرن، ديگر مسئله ملي نيست بلكه به راحتي بينالمللي ميشود. همكاري بينالمللي هيچ منافاتي با تقويت بنيه اقتصادي و توليدي ملي و رفاه ملي ندارد، بلكه برعكس خودكفائي راستين و در عمل، نه در حرف، در خدمت تثبت صلح بينالمللي است. اگر دولتها استعداد درسگيري داشته باشند بر بيبند و باري نئوليبراليسم و گلوباليسم لگام ميزنند، هرچند با سود كمتر برتوليدات داخلي، حداقل توليدات حياتي و استراتژيك سرمايهگذاري ميكنند. بر سرمايه مالي و تجاري لگام مي زنند و بر سرمايه توليدي و پژوهشي تكيه ميكنند. اين كار بدون درخواست و فشار متحد مردم از پائين عملي نيست. بحران كنوني كوويد ۶۱ احتياج دوگانه سرمايهداري به تودهها را آشكارا نشان داد. تودهها از يك سو بايد با دستمزد نازل براي سرمايهداران كاال و خدمات توليد كنند و از سوي ديگر بايد با همان دستمزد نازل آن كاال و خدمات را بخرند. چشم اسفنديار سرمايه داري اختالل و كاهش در توليد و مصرف از سوي تودههاست. توليد كنندگان نعمات مادي و معنوي بايد با تكيه بر اين حقيقت از يك سو و متشكل شدن با برنامه و روش نيل مشخص از سوي ديگر، از نعمات توليد شده در جامعه عاالنهتر بهرهمند شوند و از اين شكاف طبقاني غيرانساني را بكاهند. ساختن بهشتها روي زمين به جهنمها ختم شد، ولي راه براي قابل تحمل و انساني كردن دنيا با توجه به خصلتها و نيازهاي بنيادي بشر كاملن باز است. هم مبارزه با مرض كرونا و هم چاره جوئي اقتصادي پيامدهاي پساكرونا يك مشكل جهاني است و بايد با هماهنگي و كمكها متقابل بينالمللي حل و فصل شود. مشخص نبودن پايان ويروس و طوالني شدن اختالل در توليد و فقر فراگير آن ميتواند پيامدهاي سنگين براي، تهيدستان، اقشار كم درآمد و جوانان داشته باشد. بايد هشيارانه و متحدعمل كنند. هر حركت اشتباه ميتواند به نفع سرمايهداري، محكمتر شدن بيشتر پايگاه پوپوليست ها، خرافاتپراكنها و ديكتاتورها شود كه هم اكنون به اندازه كافي محكم است. از اينرو، قبل از هر اقدامي بايد به پيامدهاي فوري و درازمدت آن با دقت توجه كرد. بيشك اختالل در توليد نمي تواند در دراز مدت ادامه يابد. بايد چارهاي انديشيد. اما راه حل آزادي بيرويه رفت و آمد، ورود مبتاليان و يا ناقالن ويروس به جامعه، تماس با افراد آسيبپذير در جامعه نيست. ويروس كرونا آسيبپذيري انسان را آشكار كرد. هر آلودگي در طبيعت، در آب و خاك و هوا به ما بر ميگردد، بيائيم به مسئوليت بزرگ خود آگاه شويم و در پاكسازي و پاكنگهداري مادر طبيعت با تمام توانمان بكوشيم. كمتر سفر كنيم، كمتر مصرف كنيم. كمتر با مد لباس عوض كنيم، حتي كمتر بخوريم و آب را كمتر مصرف كنيم. بايد بدانيم، هر گونه مصرف ما طبيعت را آلودهتر و سرمايهداري را فربهتر ميكند. حال كه مصرف كرديم زبالهها را در خانه تفكيك كنيم و براي بازيافت آن فكري كنيم. بحران كرونا نشان داد كه دستاوردهاي علمي و تكنولوژي بجاي بكار گرفتن براي كاهش آالم عموم، براي پروارتر كردن يك درصد ثروتمندان جهان استفاده شده است. تمامي مديريت و اقتصاد و حتي سياست در اين خالصه شده است كه عده محدودي بتوانند به قيمت فقر اكثريت مردم ثروت اندوزي كنند و نام آنهم آزادي است. اين عده معدود در راه نيل به سود نه تنها انسان، بلكه طبيعت را هم بدون هيچ مالحظهاي تخريب مي كنند. بيشك اين ديد از آزادي بايد در سايه تجربيات كرونا عوض شود. بيش از آنكه روشنفكران و دولتها نگران اختالل در گسترش سرمايهي سرمايهداراني چون وارن بافت ها، مايكل بلومبرگ ها، مارك زاكربرگ ها، لري پيج ها، لري اليسون ها، كارلوس اسليم ها، جف بيزوس ها و بيل گيتس ها باشند، بايد نگران كساني باشند كه حتي چند روز نمي توانند براي فاصلهگيري اجتماعي كه خود ضرورت آن را درك ميكنند، در خانه بمانند. البته سرمايهداران و دولت مدافع آنها خودشان دست از منافع خود بر نمي دارند. مردم بايد متحد و متشكل شوند و تعريف ديگري از مديريت و اقتصاد و سياست بدست دهند: بكارگيري منابع انساني و طبيعي براي خدمات و توليدات مادي و معنوي براي برآوردن نيازهاي حياتي همه مردم بكار گيرند. از ناعادالنه بودن اين نظام چه ملي و چه بينالمللي همان بس كه پيشرفت ماشين، خودكارسازي، پيشرفت گسترده رباتيك، چاپ سهبعدي، هوش مصنوعي ، اينترنت چيزها و ... كه راندمان كار را صدها برابر كرده است، هنوز در جهان متمدن فقر بيداد ميكند. اين راندمان كار اگر عادالنه توزيع شود براي سير كردن تمام جهان كافي است. براي تغيير بايد تشكل داشت و متحد بود و برنامه روشن داشت. تشكل هاي مدني و كميتههاي مردمي براي حل مشكالت دور و بر خود تشكيل دهيم. دست دوستي و همكاري به سوي ديگران دراز كنيم. به جايگزين ها و دورنما بينديشيم. بايد سازوكار بهرهكشي را در اقتصاد مدرن بشناسيم و برنامه روشن آينده را براي جهاني بهتر ترسيم كنيم. راه رسيدن به آن به روشني بيان كنيم. زيربناي دولت مردمي جايگزين را معين كنيم و بسازيم و تمرين رواداري و دموكراسي كنيم. ويروس جهانگير كرونا از يك سو ضعف دولتها و سيستم بهداشت درمان كشورها را آشكار كرد، از سوي ديگر ابتكار، خالقيت، احساس مسئوليت اكثريت مردم كشورهاي مختلف را نشان داد. شور زندگي اكثريت مردم جهان را نشان داد كه در بحراني ترين شرايط اميد به آينده و روحيه رزمنده و مشكل گشا را از دست نمي دهند. با وجود همه مشكالت و نارسائيها، در سراسر جهان نمونه هاي زيادي از قدرت روحي انساني و عشق به همنوع و انسانگرائي اميدبخش ديده شد. پزشكان، پرستاران، رهبران سياسي، هنرمندان، شهروندان و تشكلهاي مدني، كارآيي، رهبري و انساندوستي بزرگي نشان مي دهند كه اميدوار كننده است. با اين زنان و مردان، با اطمينان كامل مي توان اميدوار بود كه هر مشكلي بزرگي، چه ملي و چه بينالمللي قابل حل است و هر تغييري قابل حصول.
Comments