top of page

رمزگشایی نمادهاي آیین بارانخواهی - شبنم صدرجمالی

مقدمه در سراسر جهان باران به عنوان نماد اثرات آسمانی برروي زمین شناخته میشود. باران بارورکننده زمین است و زمیـن از آن حاصلخیز میشود. به همین دلیل آیینهاي زراعی بیشماري شکل گرفتهاند تا منجر به بارش باران شوند. اجراي نمـایـش در مقابل خورشید، صداکردن طوفان از طریق کوفتن پتک بر سندان و انواع رقصهاي آیینی نمونهاي از این آیینها هستند. ایـن آیینها داراي ساختار و عناصر تشکیلدهنده تکرارشوندهاي هستند که از دوران باستان تاکنون در مناطق مختـلـف ایـران و کشورهاي اطراف برگزار میشود. در این مقاله نگارنده تلاش کرده است تا با برشمردن آیینهاي بارانخـواهـی در ایـران و کشورهاي مجاور و بررسی ریشههاي آیین در اساطیر، ساختار و عناصر تکرارشونده این آیین باستانی را از طریق نمادشنـاسـی، رمزگشایی کند و از دید الاهیات تفسیر و بررسی کند. آیین بارانخواهی در اساطیر ایران باران (آب) در ایران باستان به عنوان دوّمین عنصر بـا ارزش پس از آتش داراي ایزدانی بوده است. موقعـیـت خشک سرزمین ایران، وجود خشکسالیهاي پیاپـی در این سرزمین باعث شده است که خشکسالی به عنـوان بز رگترین دشمن آنان، در تجسم به صورت اهریمنـان خود را نمودار سازد. ایزدان آب پیوسته با اهـریـمـنـان خشکسالی در ستیز بوده و مانع ریزش باران به زمـیـن میشدند. در اساطیر ایران باستان نبرد با آپوش تجلّی این مبارزه است. نبرد ایزدان آب با اهریمنان خشکسالی بنمایۀ بسیاري از داستانهاي شاهنامه را تشکیل میدهد. اهریمنان خشکسالی در شاهنامه، در تجسم به صورت دیو، شیر، پري و پادشاهان ظالم خود را متجلّی میسازند. ایزدان آب در شاهنامه به عنوان ابرهاي بارانزا یا مژدهآور باران در تجّسم به صورت پادشاهان عادل و مبارزي همچون فریدون، کیخسرو، و بهرام دیده میشوند. ادراك ما معمولاٌ با تقابلهاي دوگانه و ترجیح یکی از آنهـا بـر دیگري صورت میگیرد. در شاهنامه زمین و آسمان و عناصر آن در تقابل با هم قرار میگیرند. در واقع آب و خشکسالی چـون مظاهر خیر و شر، در ایران باستان داراي ایزدان و اهریمنانی بودهاند و اینها پیوسته به مبارزه با یکدیـگـر مـیپـرداخـتـهانـد. واضحترین نمود این مبارزه را در نبرد فریدون و ضحاك و همچنین کیخسرو و افراسیاب شاهد هستیم و در پایان این مبارزه با شکست اهریمنان خشکسالی از ایزدان آب باران آزاد گشته و دریاها و رودهاي جهان به وجود آمدهاند. داریوش در کتیبه خود در تخت جمشید از اهورامزدا میخواهد ایران را در برابر خشکسالی و دروغ محافظت کند. به همین دلیل در این سرزمین آیینهاي متنوعی براي درخواست باران به وجود آمده است و الههاي قدرتمند که حاکم آبها است همواره مورد ستایش و تکریـم قـرار گرفته است. برپایه گزارشهاي ثبت شده آیین بارانخواهی در بسیاري از مناطق ایران در زمان خشکسالی هـمـچـنـان بـرپـا میشود. از نظر ساختار آیینی ساخت عروسک یا برگزیدن شخصی و انتساب هویتی نمادین به او، حرکت دسـتـههـاي مـردم، ریختن آب، خواندن نیایش و آواز و درخواست باران، گرفتن هدیه از اهالی منطقه، پختن نان یا آش، نشانـدارکـردن نـان یـا خوراکی و زدن کسی که نشانه در سهم نان او پیدا شود تا پیدا شدن یک ضامن و انجام برخی کردارهاي آیینی دیگر بـنـا بـر موقعیت جغرافیایی. در هرکدام از این الگوها اشاراتی نمادین به باوري کهن و اسطورهاي و باورهاي جادویی دیده میشود کـه برپاکنندگان آیین طبیعت را به نزول باران وادارند. بخش عمده آیینهایی که انسان نخستین و حتی پیشرفته اجرا میکنند.

برکتخواهی است. بشر همواره در برخورد با طبیعت ناتوان بوده است. نیروهاي طبیعت حالت دوسویه دارند هم هستیبخش و هم ویرانگر هستند. در نتیجه با توجه به جنبه منفی و مثبت این نیروها بشر همواره در پی کنترل این نیروهاي مثبت و منفی در راستاي بقاء خود بوده است. باران خاستگاه اصل فعال و آسمانی است که تمامی تجلّیات از آن اخذ شده است. در کتاب اشعیـاء آمده است که زمین باز شود تا آمرزش و رحمت رسیده گردد. براي مثال در اسطوره نبرد تیشتر با دیو خشکسالی اپوش که از زیباترین و مهمترین اساطیر ایران است نگرش جامعه ایـرانـی درباره چگونگی ریزش باران را شرح میدهد. تیشتر ستاره تابان و شکوهمند، نخستین ستاره و اصل همه آبها و سـرچشـمـه باران و باروري است. چهارمین ماه سال به تیشتر اختصاص دارد که در واقع آغاز فصل گرما و کاهش باران است. تیشتـر بـه شکل اسب سفید زرین گوشی با ساز و برگ به دریاي کیهانی فرو رفت، در آنجا با دیو اپوش که به شکل اسب سیاهی بود و با گوش و دم سیاه خود، ظاهري ترسناك داشت رو به رو شد. آنها سه شبانه روز با هم جنگیدند؛ امّا اپوش نیرومندتر از کار در آمد و تیشتر با غم و اندوه فراوان به سوي اهورامزدا فریاد برآورد که ناتوانی او از آن است که مردم نیایـشهـا و قـربـانـیهـاي شایستهاي به او تقدیم نکردهاند. آنگاه اهورامزدا خود براي تیشتر قربانی کرد تا نیروي ده اسب، ده شتر، ده گاو، ده کـوه و ده رود در او دمیده شد. بار دیگر تیشتر و اپوش رو در روي هم قرار گرفتند؛ امّا این بار تیشتر که نیروي قربانی بدو قوّت بخشیـده بود از کارزار پیروز درآمد و آبها توانستند بیمانع به مزارع و چراگاهها جاري شوند. باد ابرهاي بارانزا را که از دریاي کیهـانـی برمیخاستند به این سو و آن سو راند و بارانهاي زندگیبخش بر هفت اقلیم فرو ریخت. در این اسطوره وحشت بشر اوّلیه در هیئت زشت و ترسناك اپوش جلوهگر شده است. اپوش در لغت به معنی بازدارنده باران است. همچنین آرمان انسان ایرانی در هیئت ایزد تیشتر نمودار شده است. در اساطیر ایران تیر به سه هیئت متجلّی میگردد. نخست جوان پانزده ساله (پانزده سالگی سن آرمانی تفکر ایرانی است) سپس به صورت گاو نر و در نهایت به صورت اسبی ظاهر میشود. اهمّیت چارپایان در جـامـعـه گلهدار آریایی به خوبی مشهود است. در اوستا جمشید به این صورت معرفی شده است، کسی که رمهها و گلههاي نیکـو دارد. همچنین یکی از از ایزدان مهم آریایی گوشورون نام دارد که ایزد حامی چارپایان مفید است. نبرد دو اسب سیاه و سفید میتوان تعبیر بشر اوّلیه از برخورد ابرهاي سیاه و سفید در آسمان باشد. این اسطوره ارتباط تنگاتنگی با اجراي مناسک و آیـیـنهـا در ایران دارد. به نظر ایرانیان تنها زمانی که قربانیهاي خوبی را به خدایان تقدیم کنند، خدایان نیرومند و قـوي مـیشـونـد و قربانیها به این طریق در پی آمدن فصول بارش باران را تضمین میکنند.

فقط هنگامی که قربانیها تیشتر را به یاري بخوانند خشکسالی مغلوب میشود و باران میتواند به جهان زندگی ببخشد. نتیجه نبرد کیهانی میان نیروهاي زندگی و مرگ بستگی به این دارد که آدمی معتقدانه وظایف خود را در اجراي مناسک بـه جـاي آورد. در آثار الباقیه آمده که است (در زمان فیروز جد انوشیروان ، چند سال باران به نبارید و مردم خشکسالی افتادند. سرانـجـا م فیروز به آتشکده رفت و در آن جا نماز خواند و سجده که کرد و از خدا خواست بلاي خشکسالی را برطرف کند. پس از بـیـرون شدن فیروز از آتشکده به و رسیدن که صحرایی امروز روستاي کامفیروز در آنجاست ، ابري از آسمان برخاست و چندان بـاریـد که مانند آن تا آن روز دیده نشده بود و آب همه جا را فرا گرفت این و به ترتیب ، دعاي فیروز برآورده شد). اعراب نـیـز بـراي نزول به باران شیوه هاي گوناگون می متوسل شدند. اهالی بَلقاء بُتانی را میپرستیدند و می گفتند: به آن شفاعت ها باران طـلـب می کنیم . پیش از ظهور اسلام ، در میان اقوام سامی مانند بابلیان، عبرانیان ، نبطیان و قبایل ساکن عربستان مرکزي، االله، خا لـق آسمان ها و نازل کننده باران ، شناخته می و نیایش شد. در سرزمین شام و حجاز هرگاه باران نمی به بارید، مردم می مکّه آمدند و در آنجا قربانی پیشکش می کردند و از خدا طلب می باران کردند و خداوند حاجت شان را روا می کرد. گذشته بت از ستایش ها و باران خواهی از آن ها، رسم آتشافروزي یا (نارُ الاستمطار) نیز از رسمهاي باران خواهی در میان عرب هاي جاهلی بـوده . اسـت که وقتی باران نمی آمد و قحطی مردمان را تهدید می کرد، پیران قوم و کاهنان مراسم نار الاستمطار برپا میکردند. بدین ترتیب دُم به که و پاهاي گاوهاي ماده دسته هایی هیزم از شاخه هاي درخت (سَلَع) و ساقههاي (عُشَر) میبستند و آن ها را بـه کـوه می بردند. در بالاي کوه هیزم می ها را آتش زده زدند. گاوها وحشت این به و مضطرب سو و آن سو می دویدند. گاه براي جولان بیشتر، به شاخ گاوها نیز از شاخههاي عشر و پوسته می هاي سلع می بستند و آتش زدند. اینان می چنین پنداشتند که الهگان یـا موکلان به باران سبب قداست گاوان و اضطراب آن و ناراحتی ها به زودي باران فرو خواهند فرستاد. علاوه براین ، در بالاي کوه آتشی می عظیم افروختند و به تقلید از رعد و برق می راه ، سر و صدا و هیاهو به انداختند. آیین بارانخواهی در مناطق مختلف در بسیاري از کشورها، مردم همراه با خواندن دعا و نماز طلب باران به (= نماز استسقا) آدابی جا می آورند که از رسـمهـا و آن رفتارهاي سنتی هاست . از جمله این رسم ها پشت و رو پوشیدن لباس ، جدا کردن مادران از کودکان و نوزادان ، جدا کـردن میشها از برهها و بزها از بزغاله ها، و قربانی کردن گاو یا گوسفند به هنگام خواندن نماز درخواست باران اسـت . در تـرکـیـه شرکت کنندگان در مراسم نماز استسقا پس از خواندن به نماز هفت تا هفت هزار ریگ می رودخانه اندازند. در مشـکـیـنشـهـر آذربایجان ، به هنگام رفتن به مردم مصلی براي خواندن نماز تمنّاي باران ده ، ملا یا شیخ با عَلَم سیاه ها آن در پیشاپیش حرکت می کند و همه با هم سینه و زنجیر می زنند. به هنگام گزاردن می نماز پابرهنه شوند و کلاه از سر بر میگیرند. بعد از نماز، گـاو می نري قربانی آن کنند و گوشت را همراه با نان که مخصوصی با آرد و تخم مرغ و کره و شکر پخته اند، میان فقـرا قسـمـت می به کنند. در تبریز روستاییان کنار چشمه اي که نزدیک می روستاست روند و پس از خواندن نماز براي آمـدن بـاران دعـا می کنند و گوسفندي را قربانی و میان می فقرا تقسیم کنند.

در نوع دیگر آیینهاي باران خواهی عروسکی را به کار می برند که در میان مردم به هر سرزمین نامی خاص خوانده مـیشـود. مثلاً این عروسک را ترکمن هاي کرکوك عراق (چمچه گَلین )، (عروس کفگیرك )، مردم ّ(اُم سوریه القوس)، (مادر کمان ء یـا ماه قوس )، مردم شمال آفریقا (اَلْگُنْجه ) و مراسم طلب باران را (مادر بانگو) می خوانند. مردم ازبکستان و تاجیـک هـا و مـردم بخشی از شهر گنبد (سوس خاتون )، (احتمالاً به زن معنی آبی ) و گروهی از ترك زبانان ایران و ترکیه (چُمچه چیک) یا (ُپـچـه چیک) یعنی می ملاقه کوچک خوانند. عروسک ازبک ها شبیه چمچه گلین ترك هاي منطقه آذربایجان ایران و ترك هاي ترکیه است . کردهاي کردستان ایران این نیز به عروسک (بوکه بارانه) این (عروسک قورباغه ) و یا گلیـن گـوك (عـروس ) غـوك مینامند. دو تکّه چوب را به شکل صلیب به هم میچسبانند و لباس سنتی منطقه خود را بر آن میپوشاننـد. گـویـا سـاخـت عروسک در منطقه گیلان با بهرهگیري از یک قاشق است و کم و بیش به شیوه قبل انجام میشود. در مناطقی دیگر گاهی به ساخت صورتک اکتفا میشود. در برخی مناطق آنچه را که میسازند عروسک نمینامند بلکه به آن مترسک مـیگـویـنـد. در قوچان جوانان بر چوبی دو الی سه متري پارچه و گاه لباس میپوشانند آن را چولی قزك (چوب لباس پوشیده) مینـامـنـد. در کرمانشاه چوب بلند لباس پوشیده را که به هیئت دختري درمیآوردند کولی قزك مینامند. در روستاي زرنـد کـرمـان ایـن مترسک را تالو مینامند. مسلماٌ عروسکها و مترسکهاي مخصوص آیین بارانخواهی بسته به گویش و زبـان مـنـطـقـهاي نامهاي متفاوتی دارد. جنسیت این عروسک مئونث است و گاهی آن را عروس باران مینامند. در این آیین عروسک واسـطـه است نه بارانساز از همین رو نقش واسط را ایفا می کند. در برخی نام به از نقاط، مراسمی چمچه گلین یا عروس چمچه اجرا می شود که آن آداب شباهت زیادي با مراسم (مادر باران ) میان قبایل عرب دارد. در این مراسم بچّه ها لباس عروسکی تن را به چمچه (ملاقه ) می که کنند و در حالی ترانه هایی در طلب می باران خوانند، آن را در محلهها می گردانند و اهل هر خانه ظـرفـی آب بر روي عروس می چمچه ریزند و مقداري آرد و حبوبات و خوراکی به هاي دیگر یا پول بچّهها می دهند. در پایان بچّهها بـا آنچه گرد آورده می اند آش پزند و آن را به نیّت آمدن باران میان نیازمندان می تقسیم کنند. مردم کرمانشاه پس ، شآ از تقسیم دیگ را می شویند و آب دیگ را در یکی از ناودانهاي خانهها می ریزند و دعاي طلب می باران خوانند. مردم بیرجند، گـنـابـاد، فردوس، کاشمر، قاینات ، طبس و روستاهاي اطراف خراسان و مردم کرمانشاه بر تن دو تکه بـه که چوبی شـکـل صـلـیـب ساخته می اند، لباس پوشانند و در کوچه و بازار میگردانند و ترانه هایی در طلب به باران زبان هاي محلی خود می خوانند. ساختن به عروسک صورت نمادین ، پوشاندن لباس تن به زنانه پسر بچه تن ها، پوشاندن بچهها و مردها با برگ هاي سبز و سیاه کردن آن صورت ها، پوشاندن لباس نمادین بر تن مردان و گذاشتن ریش و سبیل و شاخ بر صورت و سر آن ها و آویخـتـن و زنـگ زنگوله از لباس شان آن و گرداندن ها در محله که ها در حالی بر ترکه چوبی سوارند، راه افتادن دسته هایی از کودکان در کوي و برزن آن و رفتن ها به در خانه ها در حال خواندن ترانههاي باران ، آب پاشیدن ساکنان خانه ها به روي عـروسـکهـا و افـراد دستههاي باران خواه ، هدیه دادن آرد و حبوبات به و پول دستههاي باران خواه و پختن آش آن و تقسیم میان مردم ، از جـمـلـه رفتارها و آیین هایی که است در فرهنگ هاي بعضی از جامعه هاي سنتی در سرزمینهاي اسلامی ، به خصوص ایران مـعـمـول است.

همچنین مراسم و آیینهاي ویژه اي براي آمدن باران که هست بیشتر آن ها جنبه جادویی دارد و بازمانده از فـرهـنـگهـاي جامعه هاي ابتدایی است. مثلاً در سروستان، بچّه هاي دسته باران خواه تکه اي خمیر از آرد گرفته شده از خانههـا را بـر سـر تکه می چوبی گذارند و آن را پیشاپیش دسته در محلهها می می گردانند و ترانه باران خوانند. کودکان مناطقدشتی ، ، دشتـسـتـان کرمان و کرمانشاهان مهره که اي را در آشی پختهاند، میاندازند و بچه هاي ممسنی ریگی را در میان یک دانه خرما میگذارند چاه و کودکان انجیر سروستان یک ریگ در دانه اي انجیر از انجیرهاي گدایی شده و روستاییان پیرامون بیستون کـرمـانشـاه سنگ یا تکه سفالی می در خمیر پنهان کنند. آنگاه آش یا خرما و انجیر را میان می خود تقسیم کنند. مهره یا ریگ و تکه سفال نصیب هر کودکی می شود، بر سرش می ریزند و او را کتک زنند. این کار هنگامی می متوقف شود که کسی بیاید و آمدن بـاران را ضمانت کند. در قشم ، زنان و مردان بومی که در حالی هر یک زنبیلی در دست دارند و کمرشان را با لنـگ بسـتـهانـد، در گوشه می اي از شهر جمع شوند و پشت می سر هم ایستند و با دست لنگ یکدیگر را از پشت کمر میگیرند. بعد ترانه بـه خوانان در خانهها میروند و از صاحب خانه ها مقداري گندم و جو و برنج می و شکر یا پول به گیرند. آنگاه خارج شهر می روند و با آنچه گردآورده بی اند، آش می نمکی پزند؛ سپس آش می را روي زمین ریزند و به خانه هاي شان باز می گردند. بومیان قشمی معتقدنـد که ارواح و موجودات که خبیثی باران را اسیر کردهاند، می آیند و آش را می خورند و باران را رها می مـ کنند تا ببارد. در پـاوه رد مقدسی می را در آب اندازند. در روستاي گیرش فارس زن ، گروهی و مرد به می غسالخانه روند و بچّه می اي را در تابوت خوابانند و پارچه می اي سفید روي آن کشند. بعد تابوت را در روستا می گردانند. در شوش تابوت به منسوب دانیال نبی را بـراي آمـدن باران در شهر می اند. گردانده مردم بسیاري از مناطق جهان بعضی از سنگ هاي فرو افتاده از آسمان را بارانزا می دانند و در مواقع خشک آن بـه سالـی هـا قربانی می پیشکش نمایند و از آن ها طلب می باران کنند. ظاهراً مبناي اعتقاد به باروري اینگونه سنگ ها مربوط به منشأ آسمانی آن داشتن هاست . در عرایس الجواهر به سنگ هاي باران اشاره رفته است . حمداالله مستوفی از سنگ باران زا در اردبـیـل یـاد میکند و نجم الدوله به در سفرنامه خوزستان وجود سنگ باران در اهواز اشاره دارد. برخی عقیده داشتند که در میان مشـایـخ صوفیه کسانی به بودند که نظر و خواست آنان باران می از آسمان بارید و نبات می از زمین رویید و ایشان بلا و رنج از مردمـان دور میکردند. مهم ترین عناصر ساختاري آیین هاي باران خواهی همان طور که گفته شد: ساخت عروسک و گرداندن آن در میان مردم، اهداي قربانی، سنگ باران زا، خواندن دعا و اشعار محلی است. نماد عروسک در آیین بارانخواهی شخصیتهایی به صورت تندیسهاي کوچک که از پارچه و چوب ساخته میشوند و دستی نامرئی آن را به حرکت در میآورد. عروسکها نماد موجودات بیمحتوایی هستند که تسلیم تمام حرکات بیرونی می ها شوند که برآنها تحمیل شده است. عروسک در نمادشناسی داراي مفهوم باطنی هستند. در مهابهاراته آمده حرکات انسان را فرد دیگري تنظیم میکند مثل عروسکی چوبی که از نخی آویخته شده است. در اوپانیشادها آمده است: آیا آن نخی را میشناسی که این دنیا و دنیاي دیگر و تمامی موجودات به آن وابسته هستند؟ وقتی خواسته خداوند عملی میشود اراده انسان با نخ زرین افلاطونی مخلوط میشود. افلاطون میگفت: بهترین خاصیت آدمی آن است که بازیچه دست خداوند باشد. آنانداکواماراسوامی، به شادي خلسهوار عروسک اشاره میکند که عمل بیعمل را به انجام میرساند. مفهوم عمل بیعمل همان مفهومی است که در بهگودگیتا و در فلسفه دائویی تعلیـم داده میشود. آزادي از طریق حرکات بینظم بدست نمیآید بلکه رقصی آگاهانه در اشیاء وجود دارد که آن را با چرخاننده عروسـک همذات میکند. هم ذات همان نیرویی که آن را رهبري میکند. همچنین عروسک نماد بودهاي فرازمینی است و گـاه آن را تصویر ایزد بانوي غلّه یا دوشیزه دانستهاند. در آیینهاي باران بیگمان پیوستگی میان عروسک و ایزدبانوي که میتواند نقشی در بارانسازي داشته باشد دیده میشود. از همین رو بسیاري از عروسکهاي آیین بارانخواهی را نماد آناهیتا الهه باروري میدانند.

نمادشناسی باران در سراسر جهان باران به عنوان نماد اثرات آسمانی بر روي زمین شناخته میشود. باران عامل بارورکننده زمین و خود واسـطـه است و چون زمین را حاصلخیز میکند دلیلی براي به وجود آمدن آیینهاي بیشمار زراعی شده است. در ییچـیـنـگ بـاران خاستگاه اصل فعال و آسمانی است که تمامی تجلّیات از آن اخذ شده است. در رسائل ابن ولید باران آسمانی یا آبهاي برّیـن یعنی آبهایی که فرود میآیند معادل کیهانی نطفه خوانده میشوند. باران در آیین حاصلخیزي را میتوان در تمدنهاي زراعی با نطفه مقایسه کرد که خاستگاه قربانی انسانهاست. در هند زن باردار، باران خوانده میشود و آن را سـرچشـمـه تـمـام خوشبختیها میدانند. نمادشناسی قربانی قربانی کردن عملی است که جدا از کسی که قربانی را تقدیم میکند، قربانی شونده را مقدس میکند. در عمل قربانی هرآنچه به عنوان قربانی انتخاب میشود از اشیاء، مواد غذایی یا حیوانات و انسان از دنیاي ادنی و ماده جدا شده و به خداوند تـقـدیـم میشود. یعنی از ادنی به اعلی و از ماده به روح عروج میکند. چیزي که بدینگونه تقدیم میشود دیگر به غیر منتقل نخـواهـد شد. از این رو اغلب سوزانده میشود و نباید به آن دستدرازي کرد؛ زیرا مایملک خداوند به شمار میآید و از این رو مهیـب و مسخکننده است. قربانی نماد صرفنظر کردن از پیوندهاي زمینی به خاطر عشق به الوهیت است. قربانی تنها هنگامی با ارزش است که روح را از تمامی رفعت جوییها تزکیه کند. تمامی فضیلت قربانی و نذر در ارتباط میان ماده و روح اسـت. مـیتـوان اطمینان داشت که این تبادل یا واسطه قرار دادن نیروهاي مادي روي نیروهاي معنوي عمل میکند؛ امّا این تبادل نـیـرو در جادو برعکس عمل میکند و انحراف مییابد.

خواندن دعا، ذکر و اشعار تکرارشونده آیینی ورد یا دعاي آیینی اثرات روحی پیرامون را به حرکت در میآورد. طبق کیهانشناسی دعا و ذکر و سرودهاي آیینی که تـکـرار شونده باعث میشوند ارتعاشاتی که کل کائنات را به وجود آورده است فعال شود. در نتیجه حرکت این نیروهاي ارتعاشی تقویت میشود. در واقع دعا و سرودهاي آیینی ابزاري براي ارتباط با انرژي پیرامون هستند. درباره فضیلتها و اهمیت ذکر در کـتـب آسمانی و ادیان مختلف مطالب فراوانی آمده است. در اوستا در بخش (هرمزدیشت) اهورامزدا به زرتشت می گوید: (ذکر نامهاي من کارآمدتر از هر چیز است). در این بخش سخن خداوند بر آن است که این گونه نامبردن از او پیـروزمـنـدتـریـن و چـاره بخشترین چیزهاست و میفرماید: (این است آن چه بر دشمنی دیوان و مردمان دروند [چیره شود]. این است آن چه در سراسر جهان استومند، بهتر نهاد مردمان را پاك کند. هنگامی که زرتشت اهمّیت ذکر را از زبان خداوند میشنود از او میخواهـد کـه نامهاي خود را براي گفتن ذکر به او بیاموزد تا او نیز به بشریت بیاموزد. خداوند نیز نامهاي خود را در دو بخش بازگو میکنـد، نخست بیست نام و سپس چهل و نه نام را براي ذکر مداوم، به زرتشت میآموزد. تفسیر کلام در آیین مسیح به واژه (کلمه) یـا کلام در کتاب انجیل یوحنا باز میگردد و ترجمه واژه لوگوس یونانی است زیرا لوگوس از یک سوي حاوي مفهوم کلام یا پیام است و از سوي دیگر حاوي مفهوم عقل یا اندیشه است و در قرآن کریم از عیسی (ع) با نامهاي مسیح، روح االله، – عـبـداالله، کلمه االله نام برده شده است از آن رو کلمه آالله خوانده شد که با اراده خدا کلمه تکوینی (کن) متولد میشود کلمهایی که تمـام جهان با آن خلق شد. مسیحیان قدرت کلام را در دعا دانسته و معتقدند که کلام مقدس میتواند طلسم را بشکند (در ازل پیش از اینکه چیزي خلق شود کلمه وجود داشت و نزد خدا بود و او همواره زنده است و خود او خداست هرچه هست به وسیـلـه او آفریده شد و چیزي نیست که آن را نیافــــــریده بـاشد). امکانات همه اشیاء تا ابد در کلام الهی نهفته است و همه چیز به واسطه کلمه هستی یافت. او نور حقیقی است و نور عقل متعلق به کلمه است؛ زیرا واقعیت باطنی عــمل شـــــــنـاخــــت (صورت) و به معنایی همان کلمه است. نتیجه با توجه به نماد عروسک در این آیین، ضرورت وجود واسط در سنت بارانخواهی نشاندهنده روند آیین بر اساس قانون شباهت است. عروسک واسطه است نه بارانآور. هر چیز همانند خود را میسازد یا هر معلولی شبیه علّت خود اسـت. طـبـق بـاور گذشتگان هر معلول دلخواهی را فقط با تقلید میتوان ایجاد کرد؛ پس زمانی که عروسکی ساخته میشود و در میان کـوي و برزن چرخانده میشود و روي آن آب پاشیده میشود این تقلیدي از بارش باران است و چون جنسیت آسمان در نمادشـنـاسـی مذکر است نیازمند پذیرندهاي است که آماده دریافت بارش باران باشد و عروسک مئونث اینجا نماد زمین آماده حاصلـخـیـزي است که قابلیت و استعداد پذیرش را دارد. گفتیم که عروسکها نماد موجودات بیمحتوایی هستند که تسلیم تمـام حـرکـات بیرونی میشوند که برآنها تحمیل شده است این نشان از پذیرندگی در برابر قدرت بارش آسمان و نیرویی است که از خارج بـر وي توسط فردي که آن را میچرخاند وارد میشود. این عروسک را در مناطقی عروس باران یا عروس چمچمه مینامند. ایـن نام اشاره به نوعی وصلت دارد و هلهله و شادي مردمان بار دیگر تقلیدي و بر اساس هرمیوپاتیک و شبیهسازي وصلت آسمان و زمین است. و همان طور که گفته شد در ایران عروسک نماد الهه آناهیتا است الههاي که باید تیشتر را راضی کند تا باران ببارد. پس بیگمان پیوندي میان آناهیتا و تیشتر در باورهاي نانوشته مردمان وجود دارد. در میان شادي مردمان و عبور عروسـک از میان مردم، زنان و مردان دعا میخوانند و یا سرودهاي آیینی را با هم تکرار میکنند. ورد یا دعاي آیینی اثرات روحی پیرامـون را به حرکت در میآورد. طبق کیهانشناسی دعا و ذکر و سرودهاي آیینی باعث میشود ارتعاشاتی که کل کائنات را به وجـود آورده است فعال شود. در نتیجه حرکت این نیروهاي ارتعاشی تقویت میشوند. در واقع دعا و سرودهاي آیینی ابـزاري بـراي ارتباط با انرژي پیرامون هستند. همانطور که در نمادشناسی ذکر و دعا بیان شد این عمل منجر به فعال شـدن انـرژي آن محیط میشود و کلمه که تقدس یافته است و میتواند در فرد تبدیل به قدرت شود. امکانات همه اشیاء تا ابد در کلام الـهـی نهفته است و همه چیز بواسطه کلمه هستی یافت او نور حقیقی است و نور عقل متعلق به کلمه است؛ زیرا واقعیـت بـاطـنـی عــمل شــــناخــت (صورت) و به معنایی همان کلمه است. در بررسی نماد عروسک گفته شد که آزادي از طریق حـرکـات بینظم بدست نمیآید بلکه رقصی آگاهانه در اشیاء وجود دارد که آن را با چرخاننده عروسک همذات میکند. همذات هـمـان نیرویی که آن را رهبري میکند. همه این اعمال که به شکل منظم در کنار هم رخ میدهند را جرج فیریزر جـادوي عـمـلـی مینامد. در پایان مراسم در هر منطقه قربانی و یا نذر خاصی میان مردم پخش میشود. طبق نمادشناسی قربانی با این عـمـل هر آنچه خواسته شده توسط قربانی به سوي عالم روح روانه میشود. گفتیم که تمامی فضیلت قربانی و نذر در ارتباط میان ماده و روح است. در راستاي نظم این اعمال مردمان از باستان تاکنون سعی در نفوذ و کنترل بر قدرت طبیعت داشتند. مردمانی کـه به شکل دسته در حرکت هستند بیشتر کودکان و زنان هستند. در بسیاري مناطق این آیین ماهیت زنانه خود را نگـه داشـتـه است. گویی نوعی همبستگی میان زن و آیین باران است که به شکل همبستگی اساطیري نمود می یابد.

فهرست منابع 1 -اسدیان خرمآبادي، محمّد، باورها و دانستههایی در لرستان و ایلام، تهران، وزارت فرهنـگ و آمـوزش عـالـی، مـرکـز مردمشناسی، 1358 2 -بهار، مهرداد، اسطورهها، راز و رمزها و شگفتیهاي کویر، تهران، چشمه، 1377 3 -بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجمه: اکبر دانا سرشت، تهران، امیرکبیر، 1386 4 -پورداوود، ابراهیم، ادبیات مزدیسنا، تهران، دانشگاه تهران، 1384 5 -توکلی، محمّد رئوف، جغرافیا و تاریخ بانه، تهران، توکلی، 1387 6 -خلعتبري لیماکی، مصطفی، آب، آیینها و باورهاي مربوط به آن در فرهنگ عامه، تهران، مرکز تحقیقات، 1387 4 -عاشورپور، صادق، نگاهی به مراسم بارانخواهی چمچه خاتون، تهران، فصلنامه تخصصی تئاتر، 1387 5 -شمس، صادق، نگاهی به فرهنگ عامه کرمانشاه، تهران، فکر نو، 1377 6 -کویر، جی سی، فرهنگ مصور نمادهاي سنتی، تهران، فرشاد، 1379 7 -فضایی ، یوسف، دین در عصر جاهلیت، تهران، بلوچ، 1357 8 -فقیري، ابوالقاسم، مراسم دعاي باران در گوشه ، و کنار فارس، مجله هنر و مردم 1348 9 -فریزر، جیمز جرج، ترجمه کاظم فیروزمند، شاخه زرین، تهران، آگاه، 1392 10 -ماسه، هنري، معتقدات و آداب ایرانی، تهران، شفیعی، 1387 11 -میرشکرایی، محمّد، کوسه، گشنیز و عروسکهاي باران، تهران، ثریا، 1381 12 -میرشکرایی، محمّد، آداب و رسوم مردم گیلان، تهران، گروه پژوهشگران ایران، 1374 13 -میرنیا، سیدعلی، فرهنگ عامه مردم خراسان، مشهد، سخن گستر، 1381

bottom of page