top of page

مهر و دوستی در شاهنامه - برداشتی از مقاله تعلیم دوستی در شاهنامه نوشته دکتر علی اکبر افراسیاب پور

شاهنامه کتابی درباره جنگ و دشمنی نیست بلکه شاهکاري تعلیمی است، تعلیم عشق و دوستی و مهرورزي و صلح. به نظر می رسد دوستی و آشتی جویی مهم ترین فضیلت اخلاقی در شاهنامه است. مهر و دوستی و عشق از نظر فردوسی تنها به ظاهر مادي و شکل ظاهري تعلق نمی گیرد بلکه باید براي هنر و ارزش هاي انسانی و متعالی عشق ورزید. برو مهربانم نه بر روي و موي به سوي هنر گشتمش مهرجوي حتی در مقوله عشق و مهر خردورزي فردوسی را نیز می توان دید. به نظر او اگر دوستی و محبت و مهر از ناحیه خرد و بر پایه دانش ایجاد شده باشد ارزشمندتر است. مرا پهلوانی نیاي تو داد دلم را خرد مهر و راي تو داد به همین جهت مهر را مربوط به دل نمی داند، بلکه همه درون و باطن انسان را جایگاه محبت و مهر به شمار می آورد. من او را بسان یکی بنده ام به مهرش روان و دل آگنده ام از آموزه هاي مهم فردوسی جایگزینی دوستی به جاي دشمنی است. او حتی دوستی را بالاتر از برادري دانسته و همه را از دشمنی برحذر می دارد. ورایدون که دشمن شود دوستدار تو بر بوستان تخم نیکی بکار از اصول مهم دوستی در نگاه فردوسی پایداري و ثبات است و این امر را باعث ماندگاري دوستی می داند. او بخش ارزشمندي از شاهنامه را به وفاداري اختصاص داده و وفاداري از فضایل اخلاقی کلیدي این کتاب عظیم است. مبادا که گردي تو پیمان شکن که خاك است پیمان شکن را کفن او براي حفظ دوستی به راستی تکیه دارد و راست کرداري را جوانمردي می داند. همی مردمی باید و راستی ز کژي بود کمی و کاستی از این پس مرا جاي پیکار نیست به از راستی در جهان کار نیست از مطالعه شاهنامه به وضوح می توان دریافت که فردوسی گرایش به مهرورزي و دوستی را در تمام ابیاتش مطرح کرده و به فضایلی که در حوزه فردي و اجتماعی به بار می آورد، اشاره کرده و بارها به این مطلب که دوستی با بدگوهران جز شکست نتیجه اي ندارد پرداخته است. بترس از بد مردم بد نهان که بر بدنهان، تنگ گردد جهان دوستی و صلح براي فردوسی چنان اهمیت دارد که گفته اند: "شاهنامه نوعی پیام فلسفی دارد: داد و صلح را غایت واقعی مفهوم حکومت می داند. حتی اولین حکومت در دنیاي شاهنامه نوعی داور و میانجی است براي تامین داد و صلح" (زرین کوب) در بیان توجه فردوسی به مقوله دوستی شاید اشاره به این موضوع کافی باشد که شاهنامه زاییده دوستی است، چرا که همصحبتی و درخواست یک دوست باعث سرایش این مثنوي سراسر مهر شده است : به شهرم یکی مهربان دوست بود تو گفتی که با من به یک پوست بود مرا گفت خوب آمد این راي تو به نیکی گراید همی پاي تو گشاده زبان و جوانیت هست سخن گفتن پهلوانیت هست تو این نامه خسروان بازگوي بدین جوي نزد مهان آبروي چو آورد این نامه نزدیک من برافروخت این جان تاریک من.

bottom of page